تنیدگی

May 14th- June 5th

About Gallery :

تصویر بدن انسان نوعی تایید بصری است از هویت و خودآگاهی ما. ما (از نظر فیزیولوژی) می‌دانیم چه هستیم یا ارگان‌های بدن ما چگونه کار می‌کنند؛ اما به محض اینکه یکپارچگی این منبع آشنا از بین برود، این احساسِ اطمینان و شناخت جای خود را به ابهام، تردید و پرسش می‌دهد. با توجه به پتاسیل‌های بدن زمانی که از حرکت بایستد و بی‌جان شود، رو به سوی انحلال و فساد خواهد برد.
«تنیدگی» بدن را به عنوان یک سوژه کاملا انتزاعی با نگرشی فرمالیستی خارج از تمام کارکردها و نظام‌های پیچیده یا نگاه فیگوراتیو بازنمایی می‌کند. کالبدی متشکل از توده‌های پوست و ماهیچه، کشیدگی و درهم تنیدگی رگ و پی، با بافتی متخلخل. چرا که در این نوع نگرش دریچه جدیدی از مفهوم خود باز می‌شود که معنای بودن و وجود را بازپرسی خواهد کرد. نگرشی اگزیستانسیال که به گفته «اروین یالوم» در چهار محتوای مرگ، تنهایی، پوچی و آزادی در طول تاریخ بشریت از رنج‌های حل نشده انسان بوده اند.

 
 

سه گانه/ شماره هشت

May 14th- June 5th

About Gallery :

سهگانه مجموعه‌ای از نمایشگاه‌های گروهی است که هر بار با حضور سه هنرمند برگزار می‌گردد. نظر به طراحی و فضای داخلی گالری، سه بخش مجزا برای به نمایش گذاشتن آثار در گالری مشخص شده است و  هر هنرمند مجموعه‌ای از آثارش را با استیتمنت خود در یکی از این بخش‌ها به نمایش می‌گذارد. سهگانه برای دیدن مجموعه‌های کوچک‌تر یا متفاوت‌تر از کارهای هنرمندان فرصت مناسبی است

ضمیر 180 درجه

May 14th- June 5th

About Gallery :

هنر بی‌معیار امروز که همچون مهی غلیظ تمام سنجش‌ها و ارزش‌گذاری آثار را در خود فرو برده است، مرا بر آن داشت تا سراغ نورهای چشمک‌زنی بروم، که در یک فروتنی مطلق، آثار قابل تأملی خلق کرده‌ اند. مواجهه من با چنین هنرمندانی سخت امیدبخش بود و انگیزه‌ای برای گردآوری آنچه خلق کرده بودند.
آثار این نمایشگاه واسطه‌ها و قراردادهای تدوین شده‌ی تاریخ هنر را از میان برداشته اند و به شیوه‌ای نو الگوهایی جدید برای فهم ادراکات خود بنیاد نهاده اند. هنرمندان این آثار با اعتماد و تکیه بر ناخودآگاه خویش، کالبدی قابل فهم و حتی گاه بدوی برگزیده اند که مخاطب را در برابر شگفتی و عریانی زندگی قرار می‌دهد.
فارغ از تفاوت‌های انسانی هنرمندان چه از لحاظ سن و سال، پیشه و یا شیوه‌ی بیان ادراکات درونی، وجه اشتراکی غیرقابل کتمان نیز دارند؛ یعنی موج‌های بلندی از امیال و احساسات، رویاها و خواب‌ها و ترس‌هایی است که در هم می‌آمیزند و با ساختاری نو فعلیت می‌یابند. هنرمندان این آثار زندگی کرده اند، نگاه کرده اند، پذیرفته اند و آخر سر شکل داده‌ اند؛ آثاری که به دور از اسلوب و قواعد مدارس هنری، ما را مجاب می‌کند نه در جستجوی آنچه هست باشیم و نه آنچه باید باشد.

سه گانه / شماره هفت

May 14th- June 5th

About Gallery :

سهگانه مجموعه‌ای از نمایشگاه‌های گروهی است که هر بار با حضور سه هنرمند برگزار می‌گردد. نظر به طراحی و فضای داخلی گالری، سه بخش مجزا برای به نمایش گذاشتن آثار در گالری مشخص شده است و  هر هنرمند مجموعه‌ای از آثارش را با استیتمنت خود در یکی از این بخش‌ها به نمایش می‌گذارد. سهگانه برای دیدن مجموعه‌های کوچک‌تر یا متفاوت‌تر از کارهای هنرمندان فرصت مناسبی است.
 
 
 
 

بیخ چراغ

May 14th- June 5th

درباره نمایشگاه :

تمام مدتی که مشغول مجموعه «بیخ چراغ» بودم، به تقابل روشنی و تاریکی می‌اندیشیدم. به اینکه چگونه خطوط خاکستری در مرزهای بین روشنی و تاریکی جهان ما را شکل می‌دهد؟ چگونه حضور و عدم حضورِ نور ادراک ما را می‌سازد؟ چگونه ایده‌ها و فکرها و احساس‌ها می‌سوزند و خاکستر آن به دیگر ایده‌ها و فکرها و احساس‌ها شکل می‌دهند؟ چگونه؟ چرا؟ و در چه زمان؟
در زمان ساختن این مجموعه، به ناگاه از نور وارد تاریکی شدم. کنایتی تلخ برای کسی که در روشنی به جست‌وجوی تاریکی برآمده بود و سپس در تاریکی می‌کوشید به روشنی‌ها بیاندیشد. 
برای من در تاریکی همیشه اشارتی هست، به «یافتن و حضور»، چنانچه روشنی سرشار است از «ابهام‌ها و ایهام‌ها»؛ و این دو چنان در هم تنیده‌اند که به جز با/در یک‌دیگر دریافته نمی‌شوند. اما همیشه ردی می‌ماند؛ از فهمِ «یافتن‌ و حضور» و درکِ «ابهام و ایهام» همیشه ردی می‌ماند؛ چونان زخمی ناسور شاید.  
قدما گفته اند «بیخ چراغ کور است» 
می‌گویم چنین است؛
کور است.

باغ محصور

May 14th- June 5th

درباره نمایشگاه :

«باغ محصور» تلاشی است جهت بازخوانی طبیعت زمینی به مثابه یک وضعیت‌. در راستای صورت‌بندی ارائه شده، در ابتدای راه با دو مفهوم تکنیکی و زیباشناختی مواجهه داشتم؛ اولی به معنای چالش با ماده‌ کار و دومی نحوه سازماندهی آن: چگونگی جدا کردن عناصر از بستر اصلی و معنا‌بخشی مجدد. بر همین رهیافت، حتی‌الامکان از ارائه تصاویر ارگانیک _از مفهوم پردیس_ اجتناب کردم و بر ماهیت قطعه‌گون امر واقع با استفاده از تصویرهای مجزا که به طور مستقل و خودآیین و بدون ارجاع به کلیت اثر قابلیت فهم و تأویل داشتند، متمرکز شدم. باغ محصور حاصل هم‌نشینی تصاویر مستقلی است منفک از حرکت زمان، که در حضورِ در لحظه خود رویت و درک می‌شوند؛ هم چون وضعیت ستارگان در یک «منظومه».
 
 
 
 

تذکره ای کوتاه در باب احوالات در برزخ نشستن

May 14th- June 5th

درباره نمایشگاه :

به فرورفتن می‌اندیشیدم و فرو افتادن و لغزیدن؛ به زمان سپری شده در فاصله بین قرار گرفتن و سقوط و اینکه چگونه شلاق‌وار بر تن فرود می‌آید؛ به تن، واسط من و او و آن‌ها با جهان، که چه‌سان «صبور، سنگین، سرگردان» در خود فرو می‌رود و می‌ماند.
.
.
.
به چنین برزخی می‌ماند و ملال چون سايه بزرگى بر شهر سنگینی می‌کند.

سراپا اشک می شوم

May 14th- June 5th

درباره نمایشگاه :

جهان من یکسر ساخته شده از خط است. خط‌هایی که از اشتقاق و افتراق و اتفاق و اتساق آن‌ها جهان بیرون ما شکل می‌گیرد و ما را در خود می‌پروراند. مشتاقانه این خطوط را دنبال می‌کنم؛ حرکت پیوسته‌‌شان را، آنگونه که از هم جدا می‌شوند، گسترش می‌یابند، دوباره به هم می‌رسند و تصویری جدید می‌سازند. جهان یکسر ساخته شده با خط است. 
در تمام این پیوستگی و گسستگی خط‌ها، آن‌چه بیش از همه چیز احساس می‌کنم، شکل‌گیری رنج است. رنج برای من آن سیاهیِ بی‌امیدی نیست که نور را به محاق برد یا حرکت را به سکون بدل کند؛ زاینده لذت است. رنج در ما می‌ماند و شکل‌های مختلف می‌پذیرد. گویی چاره‌ای نیست جز زیستن با رنج و به فرم‌های مختلف بیان کردن آن.
جهان یکسر ساخته شده از خط است و رنج. در میانه خط‌ها و رنج‌ها «منِ من» زندگی می‌کند.

شراریِ دشت

May 14th- June 5th

درباره نمایشگاه :

در هر خط و هر نقطه که بر روی کاغذ می‌لغزد، آواز درختی به گوش می‌رسد؛ چیزی که مرا به سوی خود فراخوانده، روزهایم را پرمشغله و حافظه‌ام را از خود انبوه ساخته.
منظر، نظاره و ناظر پیوسته می‌گویند: رهایم کن، رهایم نکن؛ فراموشم کن، فراموشم مکن؛ بمان، نمان.
چنین شد که روزها و ساعت‌ها با خطی ساده دشت‌ها و درختانم را پیمودم، آن چنان که می‌خواهم تا ابد در دشت‌هایم بمانم.

اختلافات جزئی

May 14th- June 5th

درباره نمایشگاه :

ایــن مجموعــه تلالاشــی اســت بــرای گیــر انداختــن جزئیــات لحظههایــی کــه هریــک بــه دلیلــی بــه ذهـن فراخوانـده شـده و بـه صورتـی مبهـم و نادقیـق بـه یـاد آورده شـدهاند. زیـرا دقـت و کمـال ناشـی از آن، توهمــی بیــش نیســت. هیــچ چیــز دقیقــی نــه در بیــرون و نــه در ذهــن وجــود نــدارد. از هــر خاطـره چنـد نسـخه هسـت و هیچیـک در واقعـی بـودن بـر دیگـری برتـری نـدارد، امـا در هـر نوبـت از فراخوانـده شـدن بـه شـکلی تـازه بازنمایـی میشـود. خاطـره چیـزی سـیال اسـت. گویـی رشـتههایی بیشـکل کـه مـدام زاده میشـوند و در هـوا معلـق میماننـد. هـرگاه بـه یادشـان میآوریـم، انـگار در هــوا دســت دراز کــرده باشــیم، چنــد رشــته لالای انگشــتهامان گیــر میکننــد و در هــم میپیچنــد. لحظههــا ثابــت نیســتند. در هــر آن چندیــن نســخه از واقعــه درحــال تولیــد اســت کــه جزئیاتــی متفـاوت از دیگـر نسـخهها دارد. تـلالاش بـرای دقیـق کـردن تصاویـر مبهـم خاطـره، بیهـوده اسـت. قـاب گرفتـن مشـخص یـک لحظـه، ناممکـن اسـت. تصویرهـا مـدام درحـال تغییرنـد و هربـار دسـت دراز کنیـم بـرای گرفتـن رشـتهها، حالمـان هرچـه باشـد تصویـر بـر همـان بنیـان شـکل میگیـرد. مـا مجموعـهای از تکرارهـا هسـتیم. حـرکات تکـراری، حرفهـای تکـراری، تجربههـای تکـراری. هیـچ چیــز منحصربهفــرد نیســت. نمیتوانــد کــه باشــد. «از نظــر علــم حســاب ایــن امکانپذیــر نیســت؛ بـدون کمتریـن شـکی در جهـان تعـداد حـركات بـه مراتـب از تعـداد افـراد كمتـر اسـت. ایـن دریافـت مــا را بــه نتیجهگیــری تكاندهنــدهای ســوق میدهــد: حركــت از یــك فــرد فردیتــر اســت. كوتــاه سـخن اینكـه: مـردم زیـاد، حـركات كـم.»* هـر شـخص، بـا اندکـی اغمـاض تکـرار اشـخاصی پیـش از خـود اسـت. تکرارهایـی کـه هرکـدام هـم هویـت خـود را دارنـد و هـم ناکامـل و نادقیـق چیـزی دیگـر را هزاربـاره تکـرارکردهانـد. هـر سـایه، میتوانـد هـزار حرکـت را بازنمایـی کنـد. پشـت هـر خـط، هـزار چرخـش نهفتـه اسـت. مـا خـود منحصربهفـرد نیسـتیم. هـم مـا تکـرار شـدهایم و هـم خاطـرات در مـا. هربـار، بـا اندکـی اختـلالاف جزئـی.
* از «جاودانگی» میلالان کوندرا