تصویر بدن انسان نوعی تایید بصری است از هویت و خودآگاهی ما. ما (از نظر فیزیولوژی) میدانیم چه هستیم یا ارگانهای بدن ما چگونه کار میکنند؛ اما به محض اینکه یکپارچگی این منبع آشنا از بین برود، این احساسِ اطمینان و شناخت جای خود را به ابهام، تردید و پرسش میدهد. با توجه به پتاسیلهای بدن زمانی که از حرکت بایستد و بیجان شود، رو به سوی انحلال و فساد خواهد برد. «تنیدگی» بدن را به عنوان یک سوژه کاملا انتزاعی با نگرشی فرمالیستی خارج از تمام کارکردها و نظامهای پیچیده یا نگاه فیگوراتیو بازنمایی میکند. کالبدی متشکل از تودههای پوست و ماهیچه، کشیدگی و درهم تنیدگی رگ و پی، با بافتی متخلخل. چرا که در این نوع نگرش دریچه جدیدی از مفهوم خود باز میشود که معنای بودن و وجود را بازپرسی خواهد کرد. نگرشی اگزیستانسیال که به گفته «اروین یالوم» در چهار محتوای مرگ، تنهایی، پوچی و آزادی در طول تاریخ بشریت از رنجهای حل نشده انسان بوده اند.