جهان من یکسر ساخته شده از خط است. خطهایی که از اشتقاق و افتراق و اتفاق و اتساق آنها جهان بیرون ما شکل میگیرد و ما را در خود میپروراند. مشتاقانه این خطوط را دنبال میکنم؛ حرکت پیوستهشان را، آنگونه که از هم جدا میشوند، گسترش مییابند، دوباره به هم میرسند و تصویری جدید میسازند. جهان یکسر ساخته شده با خط است.
در تمام این پیوستگی و گسستگی خطها، آنچه بیش از همه چیز احساس میکنم، شکلگیری رنج است. رنج برای من آن سیاهیِ بیامیدی نیست که نور را به محاق برد یا حرکت را به سکون بدل کند؛ زاینده لذت است. رنج در ما میماند و شکلهای مختلف میپذیرد. گویی چارهای نیست جز زیستن با رنج و به فرمهای مختلف بیان کردن آن.
جهان یکسر ساخته شده از خط است و رنج. در میانه خطها و رنجها «منِ من» زندگی میکند.