شکلگیری اولیه این نمایش بر اساس این ایده بود که چگونه میتوان به یک موقعیت از چند منظر نظر انداخت. موقعیتی که آن را «غیژ» میخوانیم. غیژ، در شکل بن مضارع آن از مصدر غیژیدن به معنای خزیدن و «سخت» بر زمین خود را کشیدن است و در معنای اسمی و عامیانه آن آواز طولانی رفتن جسم «سخت» در فضا. موقعیت «غیژ» موقعیت سخت است؛ موقعیتی که در آن گرفتار آمده ایم و برای رهایی بارها و سالها کوشیده ایم. موقعیت «غیژ» موقعیتی موقت است که شکل دایمی گرفته؛ ما را بلعیده، زمان را متوقف کرده و هر بار که چیزی به دست آمده هستیهای زیادی را بر باد داده. موقعیت «غیژ» موقعیت تضاد است؛ ادراکهای متضاد، احساسهای متضاد، فکتهای متضاد. موقعیت «غیژ» موقعیت سردرگمی است؛ تصمیمهایی که امروز درست است فردا اشتباه تلقی میشود. آنچه امروز قطعی است فردا حتا محتمل هم نیست. عدم قطعیت واژهای است که هر روز در چیزی از زندگی خود را مینمایاند. در موقعیت غیژ، زندگی محال است اما زندگان آن را ممکن کرده اند. چونان که گویی آتشی در کف دو دست گرفته اند، پیش میروند و شگفتا که سراسر نمیسوزند.